باسمه تعالی

آقای مشایی! همراه هدیه، سمیرا یادتون نره!!

 

جز چندین جوان بیکار، منابع طبیعی خداداد بر زمین مانده و مدیران دلسوزی که فقط در خیال هستند،

در روستای ما خبری نیست!

نگران نشوید. اصلا کار عوامل موساد نیست، اینکه آنتن موبایلتان ناگهانی و یکدفعه - اینجا، در روستای ما - اطراف کوهدشت لرستان ناپدید می شود!!

کلاغ ها

هنوز خبر رسان خوبی اند!

«آقای بقایی رقم پرداخت شده به نمایشگاه عکس های توحیدی! خانم هدیه تهرانی را صد و بیست میلیون تومان ناقابل اعلام کرده و اعتراض فرموده اند: یک عده تنگ نظر بی خبر از صنعت گردشگری که نمی فهمند این عکس ها چقدر جذب توریست می کند، از کاه کوه ساخته، شانتاژ می کنند، زیر سؤال می برند و ...»

آقای مشایی از نمایشگاه عکس های رضا کیانیان دیدن فرموده و تابلویی نیز خریداری کردند. ایشان همچنین ملاقات هایی با سایر سوپر استارها داشته اند.

احتمالا رئیس جمهور، آقای مشایی را به عنوان نماینده دولت در ستاد راهیان نور منصوب می نمایند.

...

دختر همسایه ی ما پارسال از دار قالی افتاد پائین و تیغه کارد قالی بافی رفت توی چشمش!

دکترها گفتند بینایی چشمش که هیچ، خرج عمل زیبایی چشمش چند میلیونی می شود.

مادرش می گوید وقتی خواستگار می آید یک جوری می نشیند و چادرش را یک طوری می گیرد که چشم مشکل دارش دیده نشود!

آقایان! نوستالوژیک نیست این صحنه؟

فوق العاده است!!

جان می دهد سازمان گردشگری قراردادی ببندد با سمیرا مخملباف تا یک فیلم هنری اسکار درو کن از آن در بیاورد!

اصلا چشمان دختر همسایه ما کلی جاذبه توریستی و گردشگری دارد، بگوئید هدیه خانم از آنها چند تا عکس بگیرد تا باورتان شود!!

می گویم اینها به کنار، بیائید در روستای ما یک قمار خانه بزنید، همه بیایند شرط بندی کنند سر اعتقادات این ملت!

باور کنید اندازه بودجه نظامی آمریکا برگشت سرمایه دارد، تازه تا علما خبر این ده کوره را بفهمند جمعش کرده اید!!

طرح خوبی است دیگر، کارشناسی شده هم که هست!

میشود 120 میلیون تومان

نه؟ خوب 12میلیون چی؟

12 هزارتومان که دیگر می ارزد!!

راستی آقای بقایی! دختر شما تا به حال از دار قالی افتاده پائین، کارد قالی بافی چشمش را پاره کند؟

مرضیه می گوید هنوز چشمش می سوزد!

...

اصلا یک طرح دیگر:

بهتر نیست خانم هدیه تهرانی را ببرید تحت پوشش کمیته امداد، تا همانطور که ایشان حامی دولت شده اند، طرفدار آرمان های امام هم بشوند؟!

...

یکی از پیرمردهای روستای ما که دیگر توان زراعت ندارد، درختانی وسط حیات خانه شان کاشته و هر روز آنها را با آفتابه سیراب می کند.

آقایان! چگونه با دخیل بستن به آفتابه هایی این چنین می خواهید درخت حقانیتتان را آبیاری کنید!!

خدا کند آقای مشایی بشود مسؤول ستاد راهیان نور!

بعد کلاغ ها خبر بیاورند که پای ایشان سر خورده روی مین و متأسفانه زبان و پایشان به ملکوت پیوسته است تا دیگر به هیچ نمایشگاه عکسی نروند و در ساحت علم و دین و فرهنگ نظریه پردازی نکنند!

و هم چنان به خدمت در دفتر ریاست جمهوری مشغول شوند.

...

مترسک هایی چنین رقصان در باد، هرگز نمی توانند اعتقاد و رأی ما را برگردانند

ما فرزندان روح الله ایم که قلب شکسته و تکه تکه ی او را به ارث برده ایم

تکه ای از قلبمان در جماران است، تکه ای در بهشت زهرا و تکه ای در حسینیه آیت الله خامنه ای

و رئیس جمهورمان حرمت دار و پاسدار قلب های تکه تکه ی ماست.

-----------------------------------------------------

پی نوشت:

1. حقیقت آن است که خود من به مطالب خبرگزاری های مختلف در مورد مشایی اکتفا کردم!

2. دو تن از دوستان امین و صدیقم، متن کامل صحبت های مشایی را خوانده و شنیده اند. و اما نتیجه: ایرادی در صحبت های مشایی نبود.

3. مرددم، اعتماد به صحبت های دوستان امینم به عدالت نزدیک تر است یا خبرگزاری ها!!