مثل نسیم بهار

باسمه تعالی


*فانی و باقی

پیر زنی وقتی تشکیلات حضرت سلیمان را دید، گفت: سبحان الله

حضرت فرمود: این "سبحان الله" تو از ملک و جلال سلطنت من بهتر است، چون "سبحان الله" ماندنی است و این ها رفتنی! 

*خدای قدیر

  شخصی در هجده روز، کل قرآن کریم را حفظ کرد! شخص دیگری با یک بار خواندن،کل قرآن کریم را حفظ شد و کربلایی کاظم که سواد خواندن و نوشتن نداشت به خاطر رعایت تقوا در یک لحظه، کل قرآن کریم را حفظ کرد."ان الله علی کل شیء قدیر" 

*اوج بگیرید

وقتی دعایی در جمع، توسط کسی خوانده می شود، شما لازم نیست در الفاظ دعا تبعیت کنید و همراه او الفاظ را ادا کنید. شما اوج بگیرید. یک نفر خواننده است، بقیه خواهنده 

*حتی یک کار

شیطان مصمم است حتی یک کار سالم برای ما باقی نگذارد و همه را خراب کند! 

* عظمت نام حضرت زهرا( سلام الله علیها)

چطور اجازه داده اند ما اسم حضرت زهرا را بر زبان جاری کنیم؟!

به خودِ خودِ خدا اگر تمام عالم را جواهر بدهیم تا اسم ایشان را به زبان بیاوریم،کم است. 

*عصر جمعه

عصر جمعه، بهترین کار دعاست، من امتحان کرده ام، حتی مطالعه هم بی برکت است  فقط وقت دعاست و دعای سمات، تعریف امام زمان(علیه السلام ) است. 

*علم حقیقی

اتقوالله و یعلمکم الله؛ راه به دست آوردن بینش و بصیرت، تقواست 

کدام فقر؟

*آقای قاضی(رضوان الله تعالی علیه) که اگر به کوه توجه می کرد طلا می شد، بعضی اوقات، نان شب نداشت. 

*یا حاضر و یا ناظر

مرحوم آقای قاضی فرمودند در خلوت زیاد بگوئید یا حاضر و یا ناظر

زیرا حیا و ترس چه بسا جلوی پراکندگی ذهن را بگیرد و این ذکر در خلوت انسان را آماده حضور می کند. 

*اطاعت یا استنباط

اگر ما چشممان به مقام معظم رهبری باشد، تمام مشکلات کشور حل می شود. ولی حیف که "استنباط" می کنیم نظرات ایشان را!

 

زلال معرفت /بیانات استاد امجد(دامت برکاته)

........................

*پی نوشت:

صبح جمعه در جلسه ای جاح احمد سالک در مورد تغییر رویکرد بعضی خواص ساکت و اعلام انزجار آن ها گفت: 25 بهمن، آخرین فرصتی است که به تمام مسئولان و خواص برای اعلام موضع داده شده.اتمام حجت است! سی دی و فیلم های منافقین درسال گذشته را برای یکی از اعضای سابق جامعه روحانیت بردیم ، ایشان با تأسف گفت: ما همیشه بعد از سخنرانی آقا، صحبت های ایشان را تحلیل و طبق نتیجه ی تحلیل و برداشتمان عمل می کردیم؛ همین نقطه انحراف و اشتباه ما بود!

*خواندن کتاب زلال معرفت، مثل نسیم بهار بود. فکر کردم این لذت را به شما هم هدیه دهم.

 چه کنم که طبق عادت همیشه، این پست اخلاقی، طعم سیاسی گرفت!

*به سینمای ایران که امیدی نبود، داوری حسن عباسی در جشنواره فیلم فجر، از ایشان هم نا امیدمان کرد!!


جای خالی یک اسطوره   

به مجلس چهلمین روز درگذشت یک اسطوره خوش آمدید!

نلسون ماندلا مشهورترین و شاید محبوب ترین چهره سیاه جهان است که 27 سال برای مبارزه علیه آپارتاید در زندان بود.

انقلابیون ما برای تحقق انقلاب اسلامی چند سال در زندان های ساواک بودند؟!

شما در مجلس چهلمین روز درگذشت مردی شرکت کردهاید که به جرم محبت علی و آل او 45 سال از عمرش را در زندان به سر برد.

حالا که در شادی سی و دومین سالگرد انقلاب اسلامی ایران و انقلاب الله اکبر مردم مصر و تونس به سر می بریم، مبادا از یاد او غفلت کنیم.

او مدافع امام روح الله در سرزمین ابو جهل و ابو لهب بود.

مردی که در مزرعهاش، مسجد شيعيان مدینه را بنا کرد تا در شب های غربت مدینه صداي «اشهد ان علياً ولي الله» بغض شود و فریاد

طبق روایات دینی مان مجالست با علما،حضور بر سر قبور آنان و شرکت در مراسم یاد و نامشان نزد خداوند ارزشمند و مأجور است.

در آبادی ما جایی را سراغ نداشتم که برای این اسطوره مجلس یادی برقرار باشد، گفتم در این خراب آباد، یادی از مردی کنم که به دست زهرای اطهر جان دوباره گرفت تاشاید اسم همه ما را در سایه نام بلندش بنویسند یا لااقل از نورانیت عشقش به امیرالمومنین بهره مند شویم.


آیت الله شیخ محمد علی العمری شخصیت اول شیعیان مدینه منوره، روز دوشنبه 4 بهمن ماه، همزمان با اربعین حسینی در سن 100 سالگی درگذشت.

او شاگرد مراجع بزرگی چون آيت‌الله العظمى نائيني و آيت‌الله سيدابوالحسن اصفهاني بود.

به جرم انتشار اعلامیه ای در دفاع از حقوق شیعیان عربستان توسط وهابیون دولت سعودي به زندان افتاد و چندين بار حكم اعدامش صادر شد اما هر بار كساني كه حكم را صادر كرده بودند مشكلاتي برايشان پیش آمد و دچار بلا شدند.

علامه العمري از اعدامش چنین می گوید: «همه چيز دست به دست هم داد تا من را اعدام كنند.پس از چندماه زنداني شدن سرانجام روز اعدام فرا رسيد؛ من را در ملأ عام و مقابل هزاران شيعه و برخي عاملان حكومت به پاي چوبه دار بردند و طناب را به گردنم انداختند؛ به حضرت زهرا (س) توسل كرده و زير لب با خودم گفتم: يا حضرت زهرا من فقط براي دفاع از شما و آبروي شما به پاي چوبه دار آمده‌ام. ياري‌ام كن! وقتي طناب دار را كشيدند پس از حدود 30 ثانيه طناب پاره شد و من بيهوش شدم و ديگر چيزي از آن لحظه هم بياد نمي‌آورم و وقتي به هوش آمدم 35 روز گذشته بود و در يكي از بيمارستان‌هاي مدينه بستري بودم و فهميدم نجات يافته‌ام»

در ملکوت الهی بعد زمان و مکان بیمعناست. پس ممکن است که مجلس مجازی هم مقبول افتد، انشاءالله!

به یاد علامه العمری صلوات و فاتحه ای نثار کنیم.

 

پی نوشت:

*من آدم کند ذهنی هستم چه کسی می تواند مرا در فهم 27 نه، 45 سال زندان یاری کند؟!

*کاش علامه العمری بود و روزهای عزت جهان عرب را می دید!

*به قول مردم تونس: الشعب یرید تحریر فلسطین

* میدانم هنوز 40 روز نشده، این پیش دستی هم یادآوری است هم هشدار برای فراموش نکردن ایشان. 

بیراهه در جبهه خودی

باسمه تعالی

به تازگی باشگاه خبرنگاران جوان به خیال خودش شاخ غول را شکسته و اقدام به انتشار تصاویری از دختر یکی از فتنه گران در مجامع عمومی نموده است.

حقیقتا ما برای اثبات حقانیت خود و نقص دشمن منافق محتاج چنین پرده دری هایی هستیم!

مگر شما به دیانت این جماعت امیدی داشتید که حالا از اولادشان انتظار دین داری داشته باشید؟!

مگر دختران ابراهیم یزدی نهضت آزادی بی حجاب نیستند؟ مگر یکی از دختران ایشان علی رغم نظر فقها مبنی بر حرام بودن ازدواج دختر شیعه مسلمان با غیر مسلمان با یک جوان مسیحی صرب تبار ازداج نکرد؟!

مگر آن آقازاده شهره آفاق لندن نشین که بیت المال ما را حراج کرد و الان در ویلایش در لندن درس می خواند! طبق احکام دین  محارب محسوب نمی شود؟!

فرزاندن مسئولینی که خارج درس می خوانند اوضاع بهتری دارند؟!

این جماعت معنی احکام دین را می فهمند؟!

کدام حکم در اسلام اولی تر از تبعیت از ولایت که پدر خوانده و عالیجناب ایشان هنوز هم در نماز جمعه رهبرمان شرکت نمی کند؟!

فأین تذهبون؟!

حجاب دختر میر حسین را پای میر حسین نمی نویسند ولی آدمی که تابعینش همجنس بازان و لیدی گاگا و گوگوش باشند اگر دخترش غیر از این می بود جای تعجب داشت؟!

حسن نزیه از نیروهای جبهه ملی، نهضت آزادی و از اعضای دولت موقت در مصاحبه ای در سال 57 چنین می گوید:

"احکام اسلام نه همه اش قابل اجراست و نه مفید. من خود گاهی به دلیل زیاد بودن گرفتاریهایم نماز نمی خوانم"

جلال الدین فارسی در نامه ای پاسخ ایشان را چنین می دهد:

"آقای نزیه در فلان سال در فلان زندان، من و شما در یک بند به مدت 16 روز زندانی بودیم آنجا که شما گرفتاری نداشتید ولی یکبار هم نماز نخواندید؟!"

 همین آقای معتقد به دیانت که احکام اسلام را غیر مفید و غیر قابل اجرا می داند در مدت حضورش در دولت موقت، نه تنها با مستشاران امریکایی در ارتباط بود که حقوق آنها را هم پرداخت می کرد!

به دلیل عقبه فکری مشترک و گفتمان یکسان، رفتارهای این جماعت کپی یکدیگر است.چه حسن نزیه 57 و چه میر حسین 89

 آنها از یک آبشخور تغذیه می شوند.

از کوزه همان برون تراود که در اوست

پی نوشت:

*جنگی که هست در این باره به نکته قابل تأملی اشاره کرده است.

*... بعضی ها از دور می درخشند! /نزدیک که می شوی/ یک تکه شیشه ی شکسته بیشتر نیستند!/ که باید لگدی بهش زد / تا از مسیر نور آفتاب دور شوند و چشمان دیگری راخیره نکنند!

*وقتی دلم برایت تنگ می شود/ می آیم لب اروند/ و با آبی که تنت را در خود حل کرده است، وضو می گیرم/ و میگذارم اشک هایم با تنت یکی شود(مجموعه شعر می آیم لب اروند، لیلا عباسعلی زاده)


 

در سایه هیاهوی جنینی مرده

باسمه تعالی


*تصور ما از فعالیت سیاسی چیست؟!

همایش، سخنرانی، تهیه بولتن، راه پیمایی، مثل تشکل های دانشجویی بیانیه نویسی و ...

اطلاعیه های آمادگی کنکور کارشناسی ارشد، در یکی از انجمن های علمی دانشگاه اصفهان، توزیع و همان جا از متقاضیان ثبت نام می شد، در مورد محل برگزاری کلاسها چنین نوشته بود: خمینی شهر ،دفتر حزب اعتمادملی!

یکی از مدارس راهنمایی غیر انتفاعی اصفهان هنگام مصاحبه از دانش آموز پرسیده بودند: ایرادهای احمدی نژاد چیست؟!

معلم مهد کودکی، قرآن با طعم اصلاح طلبی یاد می داد و در دهه فجر از قصه نقش مرحوم منتظری و آقای هاشمی در پیروزی انقلاب می گفت!

صرفا جهت اطلاع حضرات ساده لوحی که فتنه بعدی را مشائیسم می دانند. این جریان بدون عقبه فکری و اندیشه ای فقط یک موج شکسته است که عرض خود می برد و زحمت ما می دارد!

ما در هیاهوی تولد جنین مرده مشائیسم و غرور فتح 9 دی، بزرگ شدن،راه رفتن و تغییر صورت طفل اصلاح طلبی را نمی بینیم!

رمل و استطرلاب اخبار جادویمان کرده و مثل پیش گوها، به دنبال حدس زدن فتنه بعدی هستیم در حالیکه دشمن در سایه مشغولیت ما به نازل ترین اخبار، ذهن آینده سازان جامعه را از مهد کودک تا دانشگاه فتح می کند!

چه کسی باور می کند، عبدالله نوری، کرباسچی، محمد قوچانی و ... در خانه نشسته و  در خدمت خانواده باشند؟!

میدان دار فتنه بعدی نسلی است که ما از آن غفلت کرده ایم!


*در پست قبلی یکی از داستانکها، اشاره ای به قصد بازگشت سید محمد خاتمی داشت؛ ذکر آن مطلب از باب اشاره به قصه ای کودکانه و استفاده از کهن الگوی ذهنی مشترک آن قصه برای انتقال این مفهوم بود؛ که بازگشت ایشان از روی توبه نیست بلکه به جهت تغییر تاکتیک است!

خدایی نکرده، قصد توهینی در کار نبوده و اگر دوستان چنین برداشتی داشتند، استغفار می کنم و طلب حلالیت دارم.

 

پی نوشت:

*چراغها خاموش بود، نشستم، نمی دانستم مداح چه روضه ای میخواند، دختر بچه ای آرام پرسید:مامان تازیانه یعنی چی؟

*یک سال دیگر هم زیر خیمه امام حسین(علیه السلام) سینه زدن و مویه کردن به شمارش معکوس خود نزدیک می شود.

*دقیقا زیر پرچم  عزای امام حسین می نشست. می گفت: بی قراری این پرچم در باد، ملکوت خدا را به هم می ریزد، می گفت: قرار من و این پرچم ، روز محشر است، این پرچم حضورم را در مجالس ذکر مصائب ثارالله شهادت میدهد!

*اين پيامك يكي از دوستانم ممكن است شما را بخنداند يا باعث آه كشيدن شما شود يا...:

امروز توي اصفهان مي گشتم، خبري از ۱۲بهمن نبود، فأين تذهبون؟!

 

آقا گرگه، انگشت پتروس و جنگ نرم

 

چند داستان کوتاه:

عنوان:سمیناری برای جنگ نرم

همه با کت و شلوار آمدند

جلسه ایستاده برگزار شد تا خدایی نکرده اتوی شلوار کسی به هم نخورد

دشمن در نقش مورچه کارگر وارد سالن جلسه شد

یکی از سربازهای دشمن کرم سیبی شد که رئیس به دندان گرفت

دیگری اطلاعیه ای شد که روی دیوار رفت

سرباز بعدی مجله ای شد که دبیر جلسه ورق زد

دیگری تسبیح یکی از مدیران کل شد

بعدی...

مورچه های کارگر حرف نمی زنند، عمل می کنند

موضوع جلسه آینده را اعلام کردند: مذاکره برای مذاکره!


 

عنوان: مارک رژلب جدید هداگابلر

آنقدر گفتند تئاتر هدا گابلر بد است که یادشان رفت هم زمان با خبر آن تئاتر ، جشنواره داستان فتنه را رحیم مخدومی با خون دل به سرانجام رساند.

داستان رحیم تمام شد.

رحیم و یارانش به خانه رفتند بدون بدرقه و صلواتی

ولی هدا گابلر بد همچنان در ذهن خبر نویس ها می رقصید.

هدا گابلر  مثل برنده ها در سایه ایستاد

ناخن ها و لبهایش را با خون دل رحیم قرمز کرد!

هنوز هم، آن ها رحیم را نمی بینند!

 

عنوان: انگشت گم شده ی پتروس

گفت: خدارا شکر اینجا، کارش درست شده

با اشک گفتم خدا هم غریب است، حالا چرا بغض کرده ای؟!

در اصفهان همه انگشت پتروس خود را از او دریغ کردند

طاقتش سر رفت و مثل یک رود خروشان به زابل رسید

زابل، کویر است

کویر معنی آب خروشان را خوب می فهمد.

بیخود نیست زاینده رود و گاوخونی کپک زده اند!

 

عنوان: بازی خاتمی در سریال بازگشت قطعی شد

کم آرد بمال روی دست و پایت

ما گول نمی خوریم آقا گرگه!

  

پی نوشت:

* این روزها از همه چیز و همه کس دلگیرم، دعا کنید خدا دستش را روی سرم بکشد و تسکینم دهد!

دیگر به اعتماد که باشم که دوست هم                             پنهان نموده خنجر خود را درآستین

آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید... 

* دوستان از گنگی داستان ها شاکی بودند

از نظر خودم که خیلی واضحند ولی در اقدامی بی سابقه در جهان ادبیات!!! خودم به شرح قصص می پردازم!!:

داستان اول: هرچقدر ما حرف میزنیم و جلسه می گذاریم، دشمن کار می کند و تولید دارد

داستان دوم:خبر تئاتر موهن هدا گابلر را فریاد می زنیم و در عوض اخبار برگزاری جشنواره های خودی و کارهای تولیدی و خوب خودمان را نمی بینیم!

داستان سوم: هیچ کس برای رفیق اصولگرای ما در اصفهان کاری پیدا نکرد، به اندازه انگشت پتروس هم برایش فداکاری نکردند و او ناگزیر برای کسب روزی حلال به زابل هجرت کرد!

خداوکیلی دیگه نگید داستان آخر رو توضیح بدم،تا همین جا هم خیلی عصبانی ام!!!